وقتي به غذا درست کردن به چشم خلق يک اثر هنري با ارزش نگاه ميکنم به نظرم خيلي زيبا، دوست داشتني و جذابه 


حتي ميشه گفت درست کردنش از خوردنش هم باحال تره 


و ديدن لبخند رضايت کسايي که غذارو ميخورن ذوقمو بيشتر ميکنه 


البته احتمالش وجود داره که از ذوق و بال بال زدن من خندشون گرفته و من برداشتم لبخند رضايت بوده 


و اين سوال وجود داره که اگر من وظيفم بود هر روز غذا درست کنم و بايد همش اين همه زحمت ميکشيدم ، اين ذوق وجود داشت يا نه ؟


خوب الان ما هنوز سر خونه زندگيمون نرفتيم و من معمولا پنجشنبه ها که محسن سرکار ولي من تعطيلم غذا درست ميکنم يا وقتايي که حسش بياد 


من يه رئيس دفتر هستم و معمولا 10 ساعت از روز رو پشت کامپيوتر کار ميکنم و گاهي روزاي خلوت ميام و يه سري به پارسي بلاگ ميزنم و اگر چيزي تو ذهنم باشه مينويسم و بعد ميرم يه نگاهي به بازديد وبلاگ ميکنم و چشام يهو از حدقه ميزنه بيرون که اينا کي هستن که ميان دلنوشته منو ميخونن و تعجب ميکنم ازين که نوشته هام براي کسي که منو نميشناسه جالبه 


من آدرس وبلاگمو به چند نفر بيشتر ندادم: همسرم، استادم، دختر دايي، زندايي و يکي دو تا از دوستام ، تعدادشون انگشت شماره و نميدونم هنوز ميخونن اينارو يا نه ولي بايد از همين تيريبون اعلام کنم اگه ميخونين خيلي ماهين و من خيلي خوشبختم که شمارو دارم  


چقدر من من کردم حالا از شخصيتم بخوام بگم براتون 


قشنگ دو تا شخصيت دارم


يکيشون دوست داره آهنگ شهرام شپره بزاره برقصه و بچرخه انقدر بپره و جيغ بزنه و شلوغ کنه تا خسته شه بعد هي بره عروسک خرس و لباس خرسي بخره شبيه بچه ها کنه خودش رو و بازيگوشي کنه


و اون يکي شخصيتم دوست داره شجريان گوش کنه، بشينه کنار شومينه و کتاب کيمياگر بخونه به قدرت طبيعت، انسان و خدا فکر کنه تابلو عکس مولانا، شجريان و. آويزون کنه به اتاقش و نگاه کنه و سير نشه


گاهي رو اينم گاهي رو اون 


حالا خوب شد محسن اينجوري نيست 


فکر کن مثلا وقتي اون تو شخصيت اولش فرو رفته و داره بپر بپر ميکنه، من بشينم کنار شومينه چاي بخورم و کتاب بخونم :)


همسر بهتر از جانم ماشالله کاملا آدم صبور (غير از زمان رانندگي) و حلال مشکلاته (ميشه با خيال راحت بهش تکيه کرد) و هميشه مخش کار ميکنه و اقتصادي عمل ميکنه ولي خسيس نيست يعني براي عشق و حال و تفريح کم نميزاره 


و من هميشه بهش افتخار ميکنم چون شاهد تلاش بي وقفه اون در تمام کارهاي بزرگ و کوچيک هستم 


من هميشه دوست داشتم همسرم بانمک و شوخ باشه ولي نه ازينا که تو مهمونيا ميان وسط کل مجلسو ميخندونن 


دوست داشتم با وقار باشه ولي نه اونقدر خشک و بي روح که نشه باهاش شوخي کرد


و اين دقيقا چيزيه که تو محسن پيدا کردم 


بانمک و شوخ و عين حال متين و با وقار 


وقتي محبوبيتش رو بين بزرگتراي فاميل و بين هم سن و سالاي خودمون ميبينم خيلي لذت ميبرم 


البته که برام مهم نيست کسي چه فکري ميکنه ولي اين حس ناخداگاه مياد سراغ آدم و يه حالي به آدم ميده 


اون تمام نياز هاي من رو به راحتي برآورده ميکنه و من وقتي با محسنم، خود خودمم 


و کاملا ميتونه حرف نگفته يا دلخوري کوچيکو از رو قيافه و حرکاتم که قصد پنهان کردن احساسم رو دارم تشخيص بده 


من خوشبخت ترينم با وجود همچون تويي روي زمين 


تو بزرگترين هديه خدايي که من ازش سير نميشم و هميشه قدردانشم و از خدا ميخوام تا ابد همراهم باشه 


اينايي که گفتم دال بر اين نيست که ما دعوا نميکنيم و همه چي بينمون گل و بلبله 


ما خيلي همو دوست داريم و قهر برامون واقعا غير قابل تحمل


 بحث ميکنيم ولي بي احترامي، خير 


تا حالا کوچکترين بي احترامي به هم نکرديم و اگر ناخواسته اينکارو کرديم بعدش عذرخواهي کرديم و از دل هم درآورديم البته اوني که موقع عصبانيت کنترلشو از دست ميده معمولا منم و بعدش با پشيموني عذرخواهي ميکنم 


يه بدي که داريم اينه که


البته نميشه اسمشو گذاشت بدي، شايدم خوبي، حالا ميگم چرا


يه خصلتي که جفتمون داريم اينه که وقتي ناراحت ميشيم جفتمون ساکت ميشيم، قهر ميکنيم و حرف نميزنيم 


البته که وقتي قهريم سلام و عليک، صبح بخير و با خبر شدن از ناهار و شام خوردن سر جاي خودشه


ولي يه کم که گذشت تازه زبونمون باز ميشه و حرف ميزنيم، ااز دلخوري هامون ميگيم و بعد همه چي رو حل ميکنيم و گاهي لازم ميبينيم که خودمونو اصلاح کنيم و براي اينکار تلاش ميکنيم تا همو کمتر ناراحت کنيم


ميگم خصلت خوب چون درسته عصبي ميشيم و نميتونيم اون لحظه خودمونو کنترل کنيم و خوب باشيم ولي حداقل ساکت ميشيم و با حرفايي که نبايد گفته بشه، همه چيو خراب نميکنيم


يه چيزي بگم؟ شايد براتون جالب باشه که وقتي آشتي ميکنيم، من همش از اين مينالم که چرا تو با من قهري بغل و بوسم نميکني؟ يعني وقتي قهريم همچين توقعاتي هم داريم والا مگه ميشه آدم روزشو بي محبت و آغوش شب کنه:) حالا ناراحتي که باش :)


ديگه جونم براتون بگه که همچنان دارم سعي ميکنم که رفتار بهتري از خودم نشون بدم، بهتر خودمو کنترل کنم و کمتر محسن رو ناراحت کنم و لحظات رو براش شيرين کنم 


به نظرم حالا حالا جا دارم تا بهتر شدن


اونقدر نفرات وبلاگ زياد نيست که آخر متنم بنويستم دوستون دارم 


ولي ميتونم بنويسم همه رو دوست دارم 


هرکسي و چيزي که خدا آفريده رو دوست دارم 


شقايق_گاده


http://s6.picofile.com/file/8384142568/Untitled.jpg


 


جمله زير برگرفته از يه آهنگ قديميه که حال منو وقتي لبخند محسنو ميبينم به خوبي وصف ميکنه


هنوزم وقتي ميخندي دلم از خوشي ميلرزه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه آکس کناف تولیدکننده سیستم های روشنایی و ال ای دی در کرمان rastin Michelle Franchise تمدن سازی برای ظهور سبز نیوز از ما دقیق ترین ها را بخواهید panasonic central